تظاهر به دینداری یکی از دلایل ازدیاد طلاق در جوامع مذهبی

آزاده سلیمان نژاد:   در گفتگو با کارشناسان مطرح شد طلاق یک راهکار اجتماعی برای خروج از بن بست ازدواج است. گاهی زندگی چنان سخت وطاقت فرساست که دیگر صلاح نیست زن ومرد کنار یکدیگر بمانند، دین اسلام در چنین شرایطی برای جلوگیری ازعواقب جبران ناپذیرزندگی مشترک راه حلی به نام طلاق ومتارکه را پیشنهاد داده […]

آزاده سلیمان نژاد:

  در گفتگو با کارشناسان مطرح شد

طلاق یک راهکار اجتماعی برای خروج از بن بست ازدواج است. گاهی زندگی چنان سخت وطاقت فرساست که دیگر صلاح نیست زن ومرد کنار یکدیگر بمانند، دین اسلام در چنین شرایطی برای جلوگیری ازعواقب جبران ناپذیرزندگی مشترک راه حلی به نام طلاق ومتارکه را پیشنهاد داده است.جالب است که در آیین مسیحیت طلاق تعریف نشده است ودر صورت عدم تحمل شرایط زندگی باز هم طرفین مجبور هستند به زندگی ادامه دهند.از آنجا که در بین تمام ادیان آسمانی اسلام کامل ترین دین است، در شرایطی که  ادامه زندگی به هیچ وجه برای طرفین امکان پذیر نباشد وحتی موجب ایجاد ضروزیان وخسران شود طلاق را قرار داده وآن را منفورترین حلال نامیده است.

 دینداری درعمل است نه در حرف:

اما آنچه در این مجال موضوع مورد بحث وگزارش است علت افزایش طلاق در خانواده های مذهبی است، به گفته برخی کارشناسان امر درسالهای اخیر آمارطلاق در بین خانواده های مذهبی بالا رفته است.در گفتگوبا نماینده سردفتران شهرستان نجف آباد معلوم شد عمده  ۶۰۰ طلاقی که دراین شهرستان ازسال گذشته تاکنون ثبت شده از خانواده های مذهبی این شهر بوده است. مجتبی یزدانی می گوید: برخی از افرادی که الگوی مردم در جامعه هستند، تنها در حرف وسخن از دینداری وساده زیستی سخن می گویند اما در عمل کاملا متفاوت هستند وبه قدری این موضوع در جامعه ما نمود دارد که مردم دیگر از دین زده شده اند، به گفته وی “علت آفزایش طلاق در خانواده های مذهبی تظاهر به دینداری است چنانچه وقتی طرفین به پشتوانه مذهبی بودن یکدیگر با هم ازدواج می کنند بعد از مدتی زندگی مشترک و با کوچکترین مشکل متوجه می شوند طرف مقابلشان آنچنان که فکر می کرده ودم می زده پایبند به اصول مذهبی نیست.”حال این سوال پیش می آید، چرا آمار طلاق در خانواده های مذهبی بالاست، مگر می توان عقبه دینداری و ادعای مذهبی بودن را داشت، اما هنگام تشکیل یک زندگی مشترک براساس چشم وهم چشمی ها وحرف مردم زندگی را بنا کرد. پس تکلیف الگوی ساده زیستی که از آموزه های مذهبی ماست چه می  شود؟ آیا کار کرد مذهب تنها منفعت طلبانه است یا عمق بخشی به روح وروان انسان است. وقتی جامعه یا نیروی عظیمی به نام حکومت دین ورزی را تشویق به ظاهر گرایی می داند نتیجه این امر سطحی شدن دین ورزی نمی شود.؟ به راستی مشکل از دین است یا دیندار؟

امروزه در امر ازدواج ازهمه جا تاثیر گرفته ایم:

یک محقق مذهبی در مورد علت  فراگیری معضل طلاق درخانواده های مذهبی می گوید: تظاهر به دینداری وداشتن ماسک دو رویی بر چهره یکی از این علل است، عابدینی افزود، همه ما سعی می کنیم  متناسب با موقعیت های اجتماعی، شغلی ونقشی که در جامعه داریم ماسک به چهره داشته باشیم وتظاهر به صفاتی درخود کنیم که اصلا در ما وجود ندارد وهمین عدم نشان دادن خود واقعی ما ممکن است سبب شود خود ودیگران به اشتباه بیفتیم. به گفته وی این موضوع در امر ازدواج بیشتر نمود پیدا می کند. چنانچه گاهی این تظاهر نمودن ها مانند تظاهر به دینداری آنچنان درما نهادینه می شود که حتی موجب فریب خودمان می شود وبدون شناخت واقعی از خود وخواسته هایمان تشکیل زندگی می دهیم ونتیجه اش هم بالا رفتن آمار طلاق به خصوص در جوامع مذهبی می شود.احمد عابدینی در ادامه افزود، متاسفانه ازدواج های ما به شیوه شترمرغ گاو پلنگ هست.این پژوهشگر در توضیح گفت: در امر ازدواج از غرب، اروپا، ایران باستان، واز رسم ورسوم محل چیزهایی دیده وشنیده ایم وسعی کرده ایم با این برداشت ها وآموزه ها موضوع ازدواج را به بدترین شکل پیش ببریم، به گفته وی ازغرب تساوی حقوق زن ومرد را برداشت نموده ایم، از دین مهریه را برداشت کردیم، از عرف شیر بها را واز وکیل  یاد گرفتیم هر موقع خواستیم به خواسته ها مان برسیم باید طرف مقابل را در فشار بگذاریم.وی ادامه داد، در کشورهای غربی مهریه وجود ندارد وزن ومرد با یکدیگر زندگی را می سازند اما موضوع اینجاست که در کشور ما مهریه تعیین می کنند آن هم چه مهریه های سنگینی. ولی از طرفی چون خواهان تساوی حقوق زن ومرد هستیم مردان به لحاظ برعهده گرفتن این مهریه سنگین حاضر نیستند این تساوی را بپذیرند واین آغاز ماجراست.

سبک زندگی وروابط با گذشته فرق کرده است:

اما یک آسیب شناس اجتماعی در مورد افزایش آمار طلاق در خانواده های مذهبی می گوید: طبق آخرین مطالعات درسالهای اخیر  با توجه به تغییر سبک وسیاق زندگی وعوض شدن سطح مناسبات وروابط بین افراد ازدواج به سبک قدیم که بیشتر در خانواده های مذهبی وسنتی رایج است موجب بروز مشکلاتی می شود که در ادامه منجر به طلاق خواهد شد.افشین طبا طبائی درپاسخ این پرسش که چرا پدران ومادران ما بدون شناخت ازیکدیگرسالها باهم زندگی کردند وکارشان به طلاق نرسید گفت: امروزه سبک زندگی ها تغییر یافته اما همچنان برخی خانوده های سنتی اصرار دارند فرزندانشان به سبک گذشته ازدواج کنند، به گفته این پژوهشگرشناخت خانواده ها وزوجین در قبل ازعقد خیلی مهم است اما اغلب خانواده های سنتی به دلیل عدم محرمیت اجازه رفت وآمد دختر یا پسرشان را نمی دهند واین افراد بدون شناخت از یکدیگر وارد زندگی می شوند وبه مشکل بر می خورند . طبا طبائی یکی  دیگر از دلایل بالا رفتن آمار طلاق را نسبت به گذشته عدم تحمل وصبوری زوجین دانست وگفت: جمله معروف دختر با لباس سفید به خانه بخت می رود وبا کفن بر می گردد صرف نظر از درستی یا نادرستی اش شاید در ظاهر یک ضرب المثل  بود اما می توان گفت آنچنان به باور جامعه تبدیل شده بود که خود به خود موجب افزایش تحمل وگذشت در بین زوجین  می شد، به گفته وی امروزه متاسفانه پدر ومادر وبزرگترهای فامیل با دخالت های بی جا به جای اینکه زوج های جوان را به گذشت وصبوری دعوت کنند مشکلات قابل حل را نیز نبدیل به معضلی بزرگ می کنند وفرزندانشان را به طلاق وجدایی تحریک می کنند. به اعتقاد وی این امر در بسیاری موراد که زوجین فامیل نزدیک هم هستند حتی صادق است.این آسیب شناس ادامه داد همانطور که دنیا عوض شده وروابط انسانها با یکدیگر تغییر یافته ما نیز باید همپای این شرایط تغییر کنیم اما این  به معنای حمایت از روابط نامشروع نیست، به اعتقاد طبا طبائی آشنایی قبل از ازدواج به مدت ۶ ماه زیر نظر خانواده ها موجب می شود طرفین در این مدت به شناخت نسبی از یکدیگر دست یابند. از نظر این کارشناس یکی دیگراز دلایل افزایش طلاق درخانواده های مذهبی این است که برخی اطرافیان  صرف مذهبی بودن خانواده ها ویا تظاهر به مذهبی بودن مانند اینکه دختر چادری است وپسر مومن را دلیل بالای کف بودن دختر وپسر این خانواده ها می دانند و گمان می کنند این افراد می توانند زوج خوبی باشند وهمین موضوع مذهب ویا ظاهرا مذهبی بودن موجب می شود دختر وپسر از تحقیق در مورد دیگر خصوصیات یکدیگر صرف نظر کنند و متاسفانه با زیر یک سقف رفتن این مشکلات وتفاوت ها بروز می کند.به گفته این محقق  مواردی که بسیار برای ازدواج  مهم است شامل تناسب فرهنگی خانوده ها،  ظاهر وقیافه، جاذبه جنسی،  توانمندی درابراز عشق وعلاقه می باشد ،همچنانکه باید در نظر داشت که خصوصیاتی مانند بداخلاقی، بد بینی وسوظن، بد دهنی وپرخاشگری ونیز خساست از مواردی است که به این سادگی اصلاح پذیر نیستند،بنابراین به جاست که طرفین قبل از ازدواج در مورد این موارد ا یکدیگر به شناخت نسبی برسند