اینجا روستای ثروتمندانِ محروم است

سهم بی بی حکیمه از ثروت نفت و گازش چیست؟ دریاوفایی : اینجا روستای بی‌بی حکیمه با جمعیتی حدود ۷۰ خانوار، منطقه‌ای نفت خیز در جنوب شهرستان گچساران از استان کهگیلویه و بویراحمد است.  ماجرای ثروتمند شدنش، حدودا به سال ۱۳۴۱ برمی گردد که  ذخایر نفت در این منطقه کشف شد و بعد از مدتی […]

سهم بی بی حکیمه از ثروت نفت و گازش چیست؟

دریاوفایی : اینجا روستای بی‌بی حکیمه با جمعیتی حدود ۷۰ خانوار، منطقه‌ای نفت خیز در جنوب شهرستان گچساران از استان کهگیلویه و بویراحمد است.  ماجرای ثروتمند شدنش، حدودا به سال ۱۳۴۱ برمی گردد که  ذخایر نفت در این منطقه کشف شد و بعد از مدتی حفاری و احداث واحدهای تفکیک گاز نیز، به اجرا درآمد. سپس طولی نکشید که به یکی از عظیم ‌ترین و غنی ‌ترین منابع نفتی جهان تبدیل شد. وجود آستان مطهر حضرت بی بی حکیمه خاتون خواهر امام رضا (ع) نیز باعث شد تا این روستا از اهمیت دوچندانی برخوردار شود.

امامزاده

اما این یک روی سکه پرزرق و برق بی بی حکیمه است و تراژادی تاسف بارآن، قصه پرغصه اهالی این روستاست. مردمانی که سالهاست قامتشان زیر درد محرومیت  خم شده و از این خاک زر خیز سهمی جز، فقر و دود و بوی تندِ نفت و گاز ندارند. اتفاقا این بی مهریِ مسئولانه را می توان به وضوح از همان ابتدا و انتهای جاده ثعب العبورِ گچساران – بی بی حکیمه، مشاهده کرد. کافیست فقط یک روز مسافر این روستا باشی تا به عمق غربت وغمنامه بی بی حکیمه پی ببری.

آنطور که محلی ها می گویند، وجب به وجب این منطقه بستر نفت و گاز است، اما هیچ رد و نشانی از میلیارد میلیارد ثروت حاصل از آن، درتارو پود این روستا دیده نمی شود. از مسیرهای پراز سنگلاخ و جاده های غیر استاندارد با آسفالت نامناسب گرفته تا محرومیت ازگاز شهری و دکل مخابراتی و شبکه اینترنت قوی، از فقدان درمانگاه و داروخانه ای که بتوان درهرساعت از شبانه روز به آن مراجعه کرد تا مدرسه مناسب با مقاطع بالاتر  و ضعف شدید خدمات رفاهی، آموزشی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، همه و همه مهر تائیدی براین ادعاست… . القصه، این روستا نیز مانند سایر آبادی های محروم کشورمان حکایت غم انگیزی دارد، ولی مردمانش هنوز به آبادیِشان وفادارند و به آبادانیش دلخوش و امیدوار.

و اما دراین فرصت، سعی شده تا درحد توان مطالبات ساکنان منعکس گردد. نتایج پیگیری ها و پاسخ متولیان مربوطه نیز در شماره های آتی منتشر خواهد شد. آنچه می خوانید، گوشه ای از درد دلِ اهالی بی بی حکیمه است که امیدواریم تلنگری به برخی از وجدان های خفته باشد:

اکثرا از اقوام ترک و لر هستند، خونگرم و صمیمی ، گویی که سالهاست تو را می شناسند. اغلب لباس های محلی قومیت هایشان را به تن دارند، به ویژه سالمندانشان. وقتی متوجه می شوند که غریبه هستی و برای زیارت و سیاحت به روستایشان آمده ای به گرمی استقبال می کنند و سوالاتت را به دقت جواب می دهند، با همان لهجه و گویش خودشان و گهگاهی نیز فارسی. دقایقی را در جمعشان می نشینیم و گپ و گفتمان حسابی گُل می اندازد.

یکی از آن ها خانم میانسالی است با موهای مشکی بافته و چند تار سفید که از وسط فرق زده است. روسری سبز یشمی با حاشیه پولک های طلایی رنگ و لباس آبیِ بلند چند لایه اش، تابلوهای نقاشی را در ذهن تداعی می کند. مهارت خوبی در گفتگو دارد، در این چند دقیقه توضیحات مبسوطی راجع به روستا و زیارتگاه ارائه کرده، در حالی که اطراف را نشان می دهد، ادامه می دهد: سرتاسر این زمین پر از نفت و گازِ ولی این وضعیت زندگی ماست، هنوز مثل قدیمها باید برای غذا پختن و حمام از کپسول استفاده کنیم. وقتی گازش تمام می شود باید چندصدهزارتومان بدهیم تا برویم شهر و آنجا کپسول ها را پُرکنیم و برگردیم.

بعد به لوله های قطور آهنی کنار جاده اشاره کرده و می گوید: این لوله ها یک زمانی برای انتقال نفت بوده و الان برای انتقال آب به روستا استفاده می شوند. آب که می خوریم مزه زنگ زدگی می دهد. بچه ها بیشتر از بزرگترها مریض می شوند چون حساس ترند. تازه یک درمانگاه درست و حسابی هم نداریم، فقط هر از گاهی یک دکتر چند ساعت می آید روستا و می رود.

مکثی کرده و سینی چای را به همه تعارف می کند، از آن جا که متوجه قطع و وصل شدن تلفن همراهمان می شود، ادامه می دهد: کلا وضع موبایل در این روستا همینطور است، باید انقدر جابجا شوی تا شاید یک لحظه خط بدهد، اینترنت هم که حرفش را نزنید.

او درباره حرم بی بی حکیمه هم صحبت می کند، با اشاره به کوههای اطراف، توضیح می دهد: آنطوری که اجدادمان گفته اند، بی‌بی حکیمه خاتون که همراه دو خدمه به نام های “کاکا مبارک و گُل گُل خاتون” ، برای دیدن برادرش امام رضا آمده بوده در بین راه دچار حمله ماموران مامون  می شوند و بعد از کشته شدن کاکا مبارک، به غاری که الان زیارتگاه است، پناه می‌برند و در همانجا هم هر دویشان جان می سپارند.

بی بی + حکیمه +امامزاده + سفر

نفر بعدی نیز تقریبا همسن و سال اوست با لهجه ای غلیظ تر و لباس محلی مشکی و قرمز، رنگ حنا و وسمه موهایش زیر روسری سفید رنگ برق می زند، می پرسد: دیشب کجا خوابیدید؟، انشالا که سرما نخوردید، چون حرم برای زائرن جای خواب ندارد و هرکسی می آید باید در محوطه بخوابد. البته چند تا کانکس هست که برای خواب مناسب نیست، اکثرا شیشه هایش شکسته یا دربهایش خراب است.

او صحبت هایش را اینگونه ادامه می دهد: معلوم نیست آن همه پولی که مردم نذر می کنند کجا خرج می شود. بی بی حکیمه خیلی زائر دارد، از همه جای ایران و حتی کشورهای دیگر برای زیارت می آیند و نذورات زیادی می آورند، ولی بندگان خدا یک محل اقامت درست و حسابی ندارند و باید روز و شب را به دشواری طی کنند. تازه غیر از پول، وسایلی مثل پتو و کولر هم نذر می کنند، ولی حیف که این حرم متولی دلسوزی ندارد. بعد مکثی کرده و بغضش را فرو می دهد و به ترکی می گوید” یا امام رضا میگن شما غریبی ولی بخدا خواهرت غریب و مظلوم است”.

اولی دوباره رشته کلام را به دست گرفته و درادامه صحبت وی می گوید: نه روستا و نه حرم صاحب دلسوزی ندارد، حداقل اگر دهیار داشت شاید با کمک شورایی ها می توانستند، به داد اینجا برسند. فقط هرچند وقت یکبار از این سازمان و آن اداره می آیند حرم، دورهم جمع می شوند حرف می زنند و می روند به امان خدا.

او این بار سوال می کند: یعنی مسئولان این حرفها را می خوانند؟، آیا واقعا کسی می آید پیگیر شود؟. راستش شورای روستا که خیلی دنبال مشکلات می روند، با آن بالا تری ها هم حرف می زنند ولی انگار صدایشان به جایی نمی رسد.

بعد آهی کشیده و می گوید: حیف از این روستا که به حال خودش رها شده، جاهای دیدنی و طبیعت وچهارفصل قشنگی دارد، ای کاش یک نفرپای کاراین روستا بایستد و به دادش برسد… فقط نفت و گازش را می خواهند و انگار ما مردم، بیگانه ایم. باید بیایند چند روز اینجا زندگی کنند تا حرف های ما را بفهمند. باید بیایند و ببینند وقتی مار و عقرب کسی را نیش می زند یا گرگ و خرس فردی را زخمی می کند چطور باید این مسیر طولانی را با جاده ای که نه چراغ برق دارد نه آسفالت درستی، طی کنند تا به بیمارستان برسند. بعضی وقت ها که کارازکارگذشته و طرف فوت می کند.

درحالی که استکان ها را در سینی می گذارد ادامه می دهد: چند ماه پیش یک مینی بوس یا وَن بود نمی دانم، فقط می دانم که چندین نفر ازعراق، برای زیارت آمده بودند که به خاطر جاده سنگلاخی و چاله چوله ها، ماشین چپ می کند و همه زخمی می شوند و تعدادی هم کشته می شوند…سرتان را درد نیاوریم، خداکند این صحبت ها را بشنوند و تا دیرتر از این نشده، به داد بی بی حکیمه برسند.

دیگری خانم جوانی است که عمق نگاهش پراز حرف است. او به مشکلاتی چون: نداشتن مدرسه، فروشگاه و شبکه اینترنتی  مناسب اشاره می کند و می گوید: باید بیائید کلاس درس بچه هایمان را ببینید که چطور در یک کانکس کوچکِ کم نور درس می خوانند. تازه یک معلم همه پایه های ابتدایی را درس می دهد. بچه هایمان برای مقطع راهنمایی و دبیرستان باید به مناطق دیگر بروند. درصورتی که اکثر بچه های بی بی حکیمه، هوش های بسیار خوبی دارند.

این مادر جوان ادامه می دهد: اینجا دو مغازه بیشتر ندارد آن هم کفاف نیازهایمان را نمی دهد. تلفن همراه بی معناست چون اینترنت اکثر اوقات به زور “E” است، دیگر خودتان حساب کنید درزمان کرونا بچه هایمان برای درس خواندن چه زجری را متحمل می شدند.این ها یک طرف، لااقل شرکت نفت در قبال این همه بهره و پولی که از نفت و گاز ما نصیبش می شود، بومی ها را استخدام کند تا همسرانمان مجبور نباشند هر روز در این جاده مرگبار، برای لقمه ای نان به شهر و روستاهای دیگر بروند.

مدیران فقط وعده می دهند و هیچ قدم اثرگذاری برنمی دارند

… گلایه ها یکی پس از دیگری مطرح می شد و چرایی های متعددی در ذهنمان نقش می بست. پرسش هایی که پاسخش از حوصله شعار و حرف های نخ نما شده خارج است و صرفا با اجرا،ممکن می گردد. با این حال درادامه به سراغ یکی از اعضا شورای روستا رفتیم.

خادمی

آنچه اهالی گفته بودند را با یعقوب خادمی مطرح کردیم، او در گفتگو با ما بیان داشت: با شهر ۸۰ کیلومترفاصله داریم ولی استان کهکیلویه و بویر احمد  اصلا به این روستا رسیدگی نمی کند. بزرگترین پالایشگاههای نفت را درمنطقه بی بی حکیمه داریم ولی هیچ امکاناتی نداریم حتی گاز. اگر خانواده ای ماشین نداشته باشد باید مثلا ۴۰۰ هزار تومان کرایه کند تا یک کپسول ۵۰ هزارتومانی را ببرد شهر پُر کند و دوباره همان مبلغ را بدهد و برگردد یعنی باید برای یک کپسول ۵۰ هزار تومانی حدود۱ میلیون تومان خرج کند.

تصادف+جاده+خطر

وی ادامه داد: یک خانه بهداشت داریم که اگر عقرب کسی را نیش بزند میمیرد چون هیچ امکاناتی ندارد. یک اورژانس جاده ای دارد که آن هم برای تصادفات است. اینجا نجات دادن زن حامله، بیمارقلبی، بیمارسکته ای، بسیار دشوار است، زیرا با وضعیت جاده ای که داریم معلوم نیست تا رسیدن به شهر زنده بماند یا نه. پزشک عمومی در خانه بهداشت هفته ای دو مرتبه می آید و برمی گردد.

این عضو شورای روستای بی بی حکیمه با اشاره به حوادث جاده ای این منطقه، گفت: جاده ای که از گچساران به بی بی حکیمه می رسد، علائم رانندگی، گارد ریل، آسفالت کامل و استاندارد ندارد. این ها به اداره راه و شهرسازی مربوط است ولی دریغ ازعمل. مدتی پیش زائرانی ازعراق آمدند و در فاصله یک کیلومتری  امامزاده به خاطر یک گودال خودرویِشان واژگون شد و دو نفرشان کشته شدند و بقیه هم زخمی. خب مگریک سرویس آسفالت چقدر هزینه دارد که روی این جاده نمی ریزند. خیلی از چاله های جاده با سیمان و سنگ، پرشده است.

جاده+خطر

خادمی درباره مشکل آب روستا نیز توضیح داد: شرکت نفت آب به روستا داده که لوله های انتقال غیراستاندارد است، یعنی لوله ها برای چاههای نفت بوده، درحالی که باید لوله انتقال آب گالوانیزه باشد که بعد از یک روز که آب در لاین می ماند زرد رنگ وغیرقابل استفاده نشود. منبع آب روستا دوسال است که شسته نشده است. البته خود آب مشکلی ندارد ولی چون منبع آب هنوز شسته نشده، آب منبع قابل شرب نیست. باید آب معدنی استفاده کنیم یا آب را بجوشانیم.

او به مشکل اینترنت هم اشاره کرد و گفت: برای روستا دکل مخابراتی سیار گذاشتند درحالی که دکل سیار مناسب ترافیک شهر است نه روستا. تلفن هایمان مدام قطع است و سیم های مخابراتی زمانی که زلزله آمد همه پاره شدند و همچنان همانطور است. اینجا یک باطری اضظراری نداریم و وقتی برق می رود تلفن ها همه قطع می شود و دیگر نمی توانیم تماسی برقرار کنیم. البته قول هایی دادند که تا پایان امسال مشکل اینترنت را حل کنند.

 مشکلات حرم بی بی حکیمه از دیگر موضوعاتی بود که یعقوب خادمی درباره آن گفت: این آستان مطهر یک زائر سرا ندارد و اسکان تمام زائران در روستاست، تازه وضعیت خود روستا که اسف بار تر است، گاز ندارد، کوچه هایش روشنایی ندارد و کلا امکاناتش صفر است. از کشورهای عربی زائران زیادی می آیند و نذورات فراوانی هم می آورند، خب آیا نباید تغییر و تحولاتی صورت بگیرد که متاسفانه اقدام موثری صورت نمی گیرد.

بی بی + حکیمه +امامزاده

وی ادامه داد: حرم باید کارگر و خادمش مشخص باشد، خادم باید خدمتگزار زَوار باشد و زائر را راهنمایی کند نه اینکه برود سرویس بهداشتی را نظافت کند. آستان بی بی حکیمه خاتون فقط ۳ خادم و یک مدیر داخلی دارد که موظف هستند همه کارها، از جارو و نگهبانی گرفته تا آشپزی و نظافت سرویس بهداشتی و محوطه و انجام همه امور را انجام دهند. درحالی که مثل بقیه حرم های مطهر باید وظیفه ولباسشان مشخص باشد. باید برای زائر مشخص باشد که خادم کیست و جارو کار کیست که وقتی راهنمایی نیاز دارد سرگردان نشود. اوقاف نیرو اضافه نمی کند چون می گوید بودجه نداریم و نمی توانیم حقوق بدهیم. آیا باید چهارمین حرم اهل بیت (ع) این روزگارش باشد؟.

بی بی + حکیمه +امامزاده

این عضو شورای روستای بی بی حکیمه بیان داشت: در اصل نماینده گچساران باید همه این مشکلات را پیگیری کند. چندین مرتبه به صورت مکتوب و شفاهی مشکلات را به ایشان انتقال دادیم اما ادارات ضعیف عمل می کنند. خب منه شورا دراین جاده پرخطر مدام در راه گچساران هستم تا مسئولان را ببینم، آقایان دائم یا جلسه اند یا ماموریت، وقتی هم که اداره هستند مدام با تلفن صحبت می کنند. ما تا الان جواب درست و حسابی نگرفتیم. سالهاست این مشکلات هست و هرسال بیشتر و بدتر می شود و مدیران فقط وعده می دهند و هیچ قدم اثرگذاری برنمی دارند.

تصادف+جاده+خطر

وی ادامه داد: هنوز من که عضو شورا هستم نتوانستم به راحتی بروم فرمانداری و مشکلاتمان را به فرماندار بگویم، فقط می گویند چشم، خب چشمِ بدون عمل به چه دردی می خورد.

خادمی گفت: کاش بی بی حکیمه از پوشش کهکیلویه و بویر احمد در می آمد و تحت نظر یک استان دیگر مثل استان بوشهر یا خوزستان قرارمی گرفت. هیچ کدام از ادارات هم همکاری خوبی ندارند، همه پاسکاری می کنند که اگر غیر از این بود وضع فعلی روستا این نبود.

عضو شورای روستا با تاکید بر مشکلات عدیده این منطقه خاطرنشان کرد: متاسفانه صدا و سیمای گچساران برای مناسبت های مختلف می آید حرم و برنامه تهیه می کند، وگرنه هیچ رسانه ای جزشما تا الان برای انعکاس دردهای این روستا نیامده است. بارها و بارها به صورت کتبی و تلفنی و پیامکی درخواست کردیم که بیایند ولی توجه ای نکردند.

… آنچه گفته شد بخشی از مهمترین نیازهای روستای تاریخی بی بی حکیمه است که هنوز هیچ مدیر و مسئولی نتوانسته یکبار برای همیشه پای کار این روستا بایستد و طعم آسایش و رفاه اولیه را به اهالی بچشاند. بدون شک وجود این مشکلاتِ تخت جمشیدی، مصداق بارز بی عدالتی ها، بی توجهی و ناکارآمدی مدیرانِ خرد و کلان در بخش های مختلف است.

و در پایان، جان کلام اینکه” اگر هرکدام از شما مسئولان، نگاهی نو و دلسوزانه و البته عادلانه به روستاهای محروم به ویژه مناطقی که آبرو و اعتبار اقتصادی کشورمان هستند،  داشته باشید و به معنای واقعی دست به دست هم دهید به مهر، آن وقت می توانید ادعا کنید که میهن خویش را کرده اید آباد”.