پیدا کردن یک  رشته پول ساز!

فرزانه مستاجران این روز ها خانواده ای  نیست که حداقل یکی از اعضای آن درگیر پیدا کردن شغل مناسب نباشد و اگر هم چنین خانواده ای وجود داشته باشد مطمئنا وابستگانی دارند که معضل اشتغال را به یدک بکشد. روزگاری بود در ایران ، افرادی که به سن اشتغال می رسیدند بدون هیچ گونه تاملی […]

فرزانه مستاجران

این روز ها خانواده ای  نیست که حداقل یکی از اعضای آن درگیر پیدا کردن شغل مناسب نباشد و اگر هم چنین خانواده ای وجود داشته باشد مطمئنا وابستگانی دارند که معضل اشتغال را به یدک بکشد. روزگاری بود در ایران ، افرادی که به سن اشتغال می رسیدند بدون هیچ گونه تاملی به شغل پدری خود مشغول می شدند و میراث دار پیشه پدر می شدند، بعد از آن کمی استقلال طلبی در جامعه افزایش یافت و بچه ها که اصولا هم نا خلف خوانده می شدند ! برای کار به کسانی به جز پدر خود مراجعه میکردند و به جای شاگردی پدر، شاگرد فردی دیگر که شغل مورد علاقه آنها را داشت  می شدند. کم کم این حس استقلال طلبی همزمان با افزایش سطح تحصیلات جامعه رشد کرد و رشته تحصیلی مشخص می کرد ما در آینده چه کاره خواهیم شد؟! اما بعد از تمام این طرقی ها در انتخاب شغل ، روند اقتصادی و اجتماعی جامعه به سمتی رفت که همه فقط به دنبال درآمد بیشتر هستند و نوع شغل برایشان هیچ اهمیتی ندارد! از نظر بسیاری از افراد جامعه کنونی، شغل فقط باید درآمد زا باشد و لا غیر!

شاید در ابتدا با خواندن مطلب بالا به ذهنمان خطور کند که جامعه مادی گرا شده است اما غیر از افزایش خوی ثروت پرستی در جامعه ، باید این را هم در نظر گرفت که جوانان امروز در فشار اقتصادی زیادی قرار دارند، سالها تلاش برای کسب تحصیلات عالی بدون نتیجه و افزایش سطح توقع جامعه از این افراد باعث می شود جوانان امروزی دیگر به علایق خود اهمیت ندهند و تنها به فکر کسب درآمد باشند، چه بسا همین تفکر هم میتواند شکست های بعدی را برایشان رقم بزند زیرا فردی که به پیشه خود علاقه مند نباشد نمی تواند مراحل ترقی را در این شغل تا پایان طی کند، مگر در شرایط خاص و علاقه مند شدن به شغل در نیمه راه.

همانطور که گفتم از قدیم الایام این تعابیر در مورد انتخاب رشته تحصیلی و انتخاب شغل را بارها شنیده‌ایم که: “دنبال شغلی/رشته‌ای برو که به آن علاقه داری”. اینکه «کاری که به آن علاقه داریم را با کیفیت بهتری انجام خواهیم داد»، واقعیتی انکارناپذیر است. شاید به همین دلیل هم همیشه برای خیلی از ما سوال است که از کجا بفهمیم به چه شغلی علاقه داریم و در نهایت شغل مورد علاقه من چیست؟ اما سوال مهمی که در اینجا پیش می‌آید این است که با دانستن این موارد چگونه بفهمیم به چه شغلی علاقه داریم؟ برداشتِ ما از چیزی که به آن علاقه داریم ممکن است با آنچه که در مقام عمل تجربه می‌کنیم مطابق نباشد. مثلا من فرض میکنم که از “معلمی” خوشم می آید ولی بعد که “معلمی” را تجربه میکنم، می‌بینم این، آنی نبوده که من میخواستم؛ یا فلان فاکتور را در این شغل و علاقه‌ای که به آن برای خودم متصور بودم لحاظ نکرده بودم. میخواهم به اینجا برسم که پیش از ابراز علاقه به یک شغل، برویم و در مورد جنبه‌های مختلف آن شغل تحقیق کنیم و فرای تعاریف اولیۀ یک شغل، تحقیق در مورد مشاغل مختلف به ما کمک می‌کند تا از واقعیت‌های آن مطلع شویم. حتما با آدمهایی که این شغل را برای سالها تجربه کرده‌اند حرف بزنیم. جنبه‌های مگوی شغلشان را از آنها بپرسیم. از سختی‌های آن شغل‌ مطلع شویم. و بعد از تمام اینها با اطمینان خاطر در آن راه قدم بگذاریم تا در رشته ای تحصیل کنیم که علاوه بر علاقه و استعداد ، توان رو به رو یی با مشکلات احتمالی آن را داشته باشیم و بعد از فارغ التحصیلی هر روزمان را در راه پیدا کردن یک شغل پولساز هدر ندهیم.