شادی‌های زندگی را جمع و ناشادی‌ها را تفریق کنیم

 مصطفی مهرآیین مدیر انجمن ادبی سخن‌سرایان    فصل اول: شاعرانگی شما می‌توانید درباره رفیق عاشقی خود «همسر» زیباترین غزل یا جمله‌ای بی‌معنا و مفهوم بسازید؛ این نگاه، اندیشه و جهان‌بینی شماست که می‌تواند از هر حرکت، رفتار و کلام او ترانه‌ای بسازد. کاری که شاعران و نویسندگان بزرگ برای خلق اثری ماندگار انجام می‌دهند این […]

 مصطفی مهرآیین

مدیر انجمن ادبی سخن‌سرایان

  

  • فصل اول: شاعرانگی

شما می‌توانید درباره رفیق عاشقی خود «همسر» زیباترین غزل یا جمله‌ای بی‌معنا و مفهوم بسازید؛ این نگاه، اندیشه و جهان‌بینی شماست که می‌تواند از هر حرکت، رفتار و کلام او ترانه‌ای بسازد. کاری که شاعران و نویسندگان بزرگ برای خلق اثری ماندگار انجام می‌دهند این است که از یک اتفاق کوچک یا از یک‌چشم معمولی رویدادی بزرگ و باشکوه می‌آفرینند و از خلق آن اثر به وجد می‌آیند و حالا این هنر شماست که از رفیق عاشقی خود اثری هنری خلق کنید و هر دو از آن لذت ببرید.

شاعرانگی در عشق زوجین یعنی هنرمندانه پرداختن به دیگری، هم از جنبه‌های اخلاقی، رفتاری و احساسی محبوبتان را درک کنید، درباره او صحبت کنید و آنجا که نیاز است او را تحسین و تشویق کنید و هم خصوصیات جسمانی‌اش را ببینید و از شکل ابروها، رنگ چشم‌ها، خط لبخند، حرکت دست‌ها، انداز انگشت‌ها، راه رفتن، نشستن، لباس‌ها و… تعریف و تمجید کنید. شاعرانگی در زندگی یعنی اگرچه باریدن برف اتفاقی معمولی و فرایندی طبیعی است، شما می‌توانید آن را به لحظه‌ای خاطره‌انگیز و باشکوه تبدیل کنید. دستش را بگیرید و همراه او زیر بارش برف قدم بزنید و آدم‌برفی درست کنید یا پیش از آمدن او به منزل چند شمع روشن کنید و بدون هیچ مناسبتی برایش گل بخرید و…

برای شاعرانگی در زندگی، نیازمند ذهنی شاعرانه هستید و برای به دست آوردن آن نیازمند مسلک عارف، خلاقیت هنرمند، دانش خردمند و احساس کودک هستید. برای شاعرانگی خواندن کتاب‌های ادبی مانند عاشقانه‌های نظامی (خسرو و شیرین) و همین‌طور عاشقانه‌های شعرای بزرگ کشورمان بسیار مفید است و همین‌طور لازم است روی شناخت و درکتان از زندگی کارکنید. در کلاس‌ها و کارگاه‌های آموزشی مختلف مانند مولانا شناسی و حافظ‌شناسی شرکت کنید. گوش دادن به موسیقی‌های عاشقانه فاخر، انس با طبیعت و… می‌تواند به شاعرانگی شما کمک کند. ای‌کاش عظمت در نگاه تو باشد نه در آنچه بدان می‌نگری. (مائده‌های زمینی – آندره ژید)

  • فصل دوم: خانه عاشقی

خانه عاشقی خود را بسازید. برای داشتن خانه برعکس بسیاری از زوج‌ها که گمان می‌کنند خانه هرچه مجلل‌تر باشد، خوشبختی در آن بیشتر پیدا می‌شود، خانه عشق متراژ، محله یا مبلمان آن‌چنانی نیاز ندارد. گاهی آن حس مثبت و آرامشی که در یک‌خانه پنجاه‌متری ساده در جنوب شهر در جریان است، در بسیاری از پنت‌هاوس‌های شمال شهر پیدا نمی‌شود. خانه عشق آنجاست که از یک لیوان کوچک تا یک تابلوی نقاشی، هرچه برایش تهیه می‌کنید سرشار از ذوق می‌شوید. خانه عشق جایی است که رفیق‌های عاشقی ترجیح می‌دهند هر جا هستند به‌سرعت خودشان را به آن برسانند، نه از آن فراری باشند. خانه عشق آنجاست که صدای نجوای مهربانی و نوای گرمابخش شادی از فریادهای خشم بلندتر به گوش می‌رسد. در آن خانه چند شمعدانی وجود دارد و تعدادی کتاب که عاشقانه‌های نظامی و حافظ در بین آن‌ها دیده می‌شود.

از دیگر خصوصیات خانه عشق: کلمات و افکار حامل انرژی‌اند. هرچه در خانه عشق کلام شایسته‌تر و زیباتری به کار ببرید، هرچه در آن افکار مثبتی داشته باشید، در آن آرامش بیشتری را تجربه خواهید کرد. اجازه دهید همیشه صدای بهترین و زیباترین موسیقی‌ها به گوش برسد. خانه را با گل‌های طبیعی آذین کنید. از رایحه‌های مختلف (عود) استفاده کنید. شب‌ها سر میز شام شمع روشن کنید، گل طبیعی روی آن بگذارید و لباس‌های زیبا بپوشید. به همه اشیای خانه عشق بورزید؛ زیرا آن‌ها این زندگی را با شما شریک‌اند. نور خانه را تغییر دهید؛ گاهی از نور کم، گاهی زیاد، گاهی هم از نور شمع استفاده کنید. نور کم در خانه در طولانی‌مدت باعث افسردگی و دل‌مردگی می‌شود. منظم و مرتب بودن خانه به آن طراوت و سرزندگی می‌بخشد. می‌توانید از رنگ‌بندی‌های فانتزی یا هارمونی رنگ زنده و گرم برای چیدمان خانه استفاده کنید. تابلوهای نقاشی و عکس‌های دونفره خود را بر دیوارهای آن نصب کنید.

  • فصل سوم: تکرار دوست‌داشتنی

انسان هرچقدر هم خلاق، اهل هنر، اهل علم و باتجربه باشد، هرچقدر کودک درونش فعال باشد، هیجان‌طلب و خاص باشد، بازهم پس از گذشت زمان برای همدوش و همسرش عادی و تکراری می‌شود. خوش‌اندام‌ترین، خوش‌صداترین، پولدارترین، هنرمندترین آدم‌ها بین یک ماه تا یک سال برای شما عادی خواهند شد؛ یعنی به زیروبم شخصیت، احساسات، سلیقه، تمایلات، جاذبه‌های جنسی و زیبایی صورت او عادت می‌کنید، حتی فضیلت‌هایی مانند مهربانی یا خوش‌اخلاقی آن‌ها هم ممکن است برای شما تبدیل به بدیهیات شود و همه آنچه روزی در رفیق عاطفی‌تان برای شما سحرانگیز و متفاوت بود و به خاطر آن عاشقش شدید، جذابیت خود را از دست بدهد. هیچ‌کس را پیدا نخواهید کرد که بتوانید از او توقع داشته باشید هرروز و هرلحظه متفاوت و زاینده باشد. زیرا در توانایی هیچ انسانی نیست که هرروز بتواند متفاوت و خاص باشد. سرعت تغییر، تحول و جذابیت آدم‌ها نسبت به‌سرعت شناخت شما بسیار کمتر است. پس تکلیف چیست؟

دو راه پیش روی شماست؛ یک: با این دید به رابط خود نگاه کنید که باید تن به این تکرارها دهید و به زندگی رخوت‌انگیز و خسته‌کننده‌ای ادامه دهید؛ هرلحظه ذهنتان به دنبال فرار از این رابطه باشد و درنهایت دل‌مردگی و افسردگی را به جان بخرید. اما راه‌حل سوم و خردمندانه‌ترین راه این است که وقتی قصد دارید محبوب خود را برای زندگی ابدی انتخاب کنید، از خودتان سؤال کنید: اگر همه این خصوصیات و ویژگی‌ها برای شما عادی و تکراری شود، این تکرار را دوست دارید؟ طلوع و غروب آفتاب هم هرروز اتفاق می‌افتد؛ اما هیچ‌گاه جذابیت و لذت خود را از دست نمی‌دهد. به دنبال کسی نباشید که جاذبه‌اش برای شما تمام نشود؛ زیرا چنین انسانی خلق نشده است. به دنبال کسی باشید که برای شما تکرار زیبایی داشته باشد.

  • فصل چهارم: تاآخرین‌نفس

روزی که تصور کنید همسرو همدلتان را برای همیشه به دست آورده‌اید، دقیقاً همان زمانی است که شروع به از دست دادنش کرده‌اید، زیرا دیگر تلاشی برای حفظ و رسیدگی به محبوبتان نخواهید کرد. به اینکه اسم کسی در شناسنامه‌تان بیاید دلخوش نباشید؛ شما باید بتوانید احساس او را از آنِ خودتان کنید و نمی‌شود با نوشتن یک اسم در شناسنامه، کسی را برای همیشه به دست آورد. برای حفظ رفاقت عاشقی هرروز باید برای آن تلاش کرد. این موضوع بدان معنی نیست که همیشه ترس از دست دادن همسرتان را داشته باشید و نتوانید به آن رابطه اعتماد کنید یا اضطراب داشته باشید که ممکن است یک روز شما را ترک کند؛ اما به این معنی برداشت کنید که عشق مانند گلی ظریف و حساس است که برای حفظ طراوت و رشدش هرروز احتیاج به رسیدگی دارد. بسیارند اشخاصی که برای به دست آوردن محبوبشان خود را به آب و آتش می‌زنند و شبانه‌روز تلاش می‌کنند تا به او ثابت کنند قصد دارند او را خوشبخت‌ترین انسان روی زمین کنند. سوگند می‌خورند که تاآخرین‌نفس او را دوست داشته باشند و… اما بعد از به دست آوردنش همه‌چیز را فراموش می‌کنند. نظافت شخصی و آراستگی را کنار می‌گذارند، مراقب کلام و رفتارشان نیستند و به‌راحتی احساسات او را جریحه‌دار می‌کنند. دیگر آن‌چنان که باید و شاید به اندیشه‌ها و خواسته‌های رفیق عاشقی‌شان اهمیت نمی‌دهند. دیگر صدای زمزمه‌های عاشقانه و صدای خنده از خانه عاشقی به گوش نمی‌رسد. «دوستت دارم و در آغوش کشیدن» امری تکراری و خسته‌کننده می‌شود و… رابطه کم‌کم کسل‌کننده می‌شود و کم‌کم سروکله مشاجره پیدا خواهد شد. کم‌کم قهرها و دلخوری‌ها پایشان را در عاشقی شما باز می‌کنند و جا خوش می‌کنند. اگر در مقابل رفیق عاطفی خود احساس مسئولیتتان را از دست بدهید و برایش اهمیتی قائل نشوید یا فراموشش کنید، به‌سرعت آن گل سرزنده و زیبای عاشقی که با یکدیگر پرورش داده‌اید، خشک خواهد شد و بعدازآن هر اقدامی برای احیای آن بی‌فایده خواهد بود.

ساعت شنی

گران‌بهاترین دارایی هر انسانی جان اوست. بسیارند افرادی که حاضرند آن را برای دفاع از خاک کشورشان، آزادی، نجات جان خانواده ازجمله رفیق عاشقی‌شان که همسرشان است فدا کنند. در بسیاری از رمان‌ها، اساطیر یا حتی در صفحات حوادث روزنامه‌ها خوانده‌اید که مردی یا زنی جان خود را برای نجات زن یا شوهرش یا برای به دست آوردن محبوبش ازدست‌داده است. یکی از سؤالاتی که همیشه برای انتخاب یا ادامه زندگی با همسر و همراه باید از خود بپرسید این است که حاضرم برای او بمیرم؟ پاسخی که به خود می‌دهید می‌تواند به شما کمک کند تا عشق را از هوس و عادت تفکیک کنید.

وقتی صحبت از جان دادن می‌کنیم، قطعاً بدان معنی نیست که باید درراه عشق کشته شوید. منظور این است که وقتی با رفیق عاطفی خود زندگی می‌کنید و با او زمان می‌گذرانید، دقیقاً مانند این است که لحظه‌لحظه عمرتان را مانند ذرات ساعت شنی با او و برای او خرج می‌کنید. پس باید در نظر داشت که در یک ارتباط عاشقانه، شما در حال بخشیدن مهم‌ترین دارایی‌تان یعنی «عمرتان» هستید. پس از خودتان سؤال کنید: «آیا رفیق عاشقی‌ام ارزش این را دارد که برایش بمیرم؟»