زندانی شغل خود نشوید

فرزانه مستاجران انتخاب شغل در تمام دنیا پروسه ای زمان بر است که افراد با کمک مشاوران تحصیلی و شغلی و اقتصادی و حتی روانشناسی سعی می کنند تا کسب و کاری را انتخاب کنند که به آن علاقه دارند، استعداد لازم در زمینه شغلی خود را دارند و مهارت های مناسب با آن را […]

فرزانه مستاجران

انتخاب شغل در تمام دنیا پروسه ای زمان بر است که افراد با کمک مشاوران تحصیلی و شغلی و اقتصادی و حتی روانشناسی سعی می کنند تا کسب و کاری را انتخاب کنند که به آن علاقه دارند، استعداد لازم در زمینه شغلی خود را دارند و مهارت های مناسب با آن را آموخته اند. با طی کردن این مراحل میتوان گفت احتمال موفقیت در آن شغل درصد بالایی را به خود اختصاص می دهد .اما در  ایران بر خلاف همه چیز که بسیار زمان بر است ، انتخاب شغل زمان زیادی به خود اختصاص نمی دهد. نوجوانان کشور ما به دلیل نداشتن تصویری روشن از آینده شغل های مختلف، در دبیرستان ها دست به انتخاب رشته ای می زنند که نا متناسب با استعدادها و روحیاتشان است.

بر اساس تست های استعداد یابی شغلی که در سراسر دنیا استفاده می شود، شایستگی‌های فردی در چند لایه طبقه‌بندی می‌گردند که با ارزیابی درجه تناسب فرد با شغل در هر یک از آن‌ها می‌توان به درجه همخوانی فرد با شغل دست یافت. ذات و درون‌مایه فرد،  دانش فرد و  تجربیات حرفه‌ای فرد از مهم ترین موارد مذکور برای یافتن شغل مناسب است. تناسب ذات و درون‌مایه فرد با شغل، سازگاری بین فرهنگ حاکم بر یک شغل و شخصیت، ارزش‌ها و نیازهای درونی فرد را ارزیابی می‌کند. این سطح از سازگاری شامل سنجش تناسب در تیپ شخصیتی و ذات فرد و سبک و ارزش‌های کاری اوست. مهارت‌ها ظرفیت‌های توسعه‌یافته افراد هستند که به روند یادگیری و انجام‌وظیفه در یک شغل کمک می‌کنند. یک مهارت کاربردی، توانایی انجام صحیح یک وظیفه است که عموماً در طول زمان و با بهره‌گیری از آموزش و تجربه، در فرد توسعه یافته است. لایه سوم شایستگی، شامل توانایی‌های جسمی و ذهنی افراد و مهارت آن‌ها در انجام فعالیت‌های عمومی کاری است که عموماً پس از ورود به بازار کار و کسب تجربه به‌صورت حرفه‌ای در افراد پدیدار می‌گردد.

در کشور ما متاسفانه این روند وجود ندارد.عده ای بعد از گرفتن دیپلم یا آمدن از سربازی سریعا و بدون هیچ مشاوره ای به اولین شغلی که دست یافتند می روند که البته با این بازار کار حق هم دارند. زیرا این روزها پیدا کردن شغل بسیار سخت تر از انجام دادنش است. این افراد به دلیل سطح پایین مهارت یا متناسب نبودن مهارت با شغل پیدا  شده مجبور هستند هر نوع قرار داد کاری را امضا کنند و با کمترین دستمزد و پایین ترین مزایا به کار ادامه دهند.شغلی که امکان دارد ۳۰ سال یا حتی تا آخر عمر نتوانند تغییرش دهند و در واقع یک عمر با عذاب بر سر کاری رفته اند که هیچ علاقه ای به آن ندارند.

دسته دوم بعد از دیپلم به دانشگاه می روند که انتخاب رشته در دانشگاه نیز بسیار شانسی و بدون هیچ پشتوانه علمی انجام می شود. جوانی که دوست دارد پزشک شود اما در فرم انتخاب رشته از پزشکی تا پرستاری و داروسازی و …. را انتخاب می کند و نمیداند دنیای هر کدام از این مشاغل چقدر با هم متفاوت است! یا فردی که میخواهد مهندس شود و از مهندسی برق گرفته تا مکانیک و عمران و صنایع در فرم انتخاب رشته اش وجود دارد! چطور میتوان گفت این انتخابها سنجیده و از روی منطق بوده است؟ بعد هم که با مدرک لیسانس و فوق لیسانس و یا حتی دکتری تنها به فکر پشت میز نشینی هستند تا اندکی این اشتباهات انجام شده را با پول درآوردن حل کنند و زندگی زخمی خود را التیام بخشند! کشور ما کی آماده می شود که هر کس را بر سر جای خود بنشاند و هرکس همان کاری را انجام دهد که علاقه دارد، مهارت دارد و برایش سختی متحمل شده است؟!