این دشمنی به آشتی می‌رسد؟

غرب اساساً در مورد مسائل مرتبط با ایران، به صورت عامدانه دچار "خطای بنیادینِ برچسب زدن" می‌شود و اقدامات ایران را کنش‌هایی مستقل و عاری از هرگونه اثرپذیری از متغیرهای بیرونی در نظر می‌گیرد. مساله و رویکردی که به هیچ عنوان واقع بینانه نیست و در نوع خود صرفاً سعی در تحریف واقعیت‌ها و حقایق در رابطه با مواضع و رویکردهای حقیقیِ غرب در رابطه با ایران دارد

سعیده اسکندری: عرصه سیاست خارجی و روابط میان کشورهای مختلف، حقیقتاً حوزه‌ای پیچیده است. جدای از اینکه اساساً سیاست خارجی هر کشور، در فضایی پیچیده و توام با کنشگریِ هزاران مؤلفه و متغیر ایجاد و تعریف می‌شود، باید توجه داشت که در شکل گیری نوعِ نگاه کشورها به یکدیگر نیز هزاران مؤلفه ایفای نقش می‌کنند. از این منظر، داده‌ها و سازه‌های ذهنی که کشورها بر اساس تجربیات تاریخی، از یکدیگر ساخته‌اند، نقشی قابل توجه را تعریف دیگران به مثابه “دوست”، “دشمن”، و یا “رقیب” توسط آن‌ها بازی می‌کند. در این راستا، کشورمان ایران نیز در حوزه سیاست خارجی، با فضایی پیچیده و توام با چالش و بحران‌های مختلف رو به رو است. در شرایط کنونی و همزمان با به نتیجه نرسیدن مذاکرات احیای برجام، اوج گیری جنگ اوکراین، و طرح ادعاهای مختلف از سوی غرب مبنی بر فروش سلاح از سوی ایران به روسیه جهت استفاده در این جنگ و البته وقوع برخی اعتراضات در کشورمان، عرصه سیاست خارجی ایران وارد دوره‌ای حساس و توام با تنش و بحرانهای فزاینده شده است. در این چهارچوب، دولت‌های غربی و رسانه‌های همراه با آن‌ها، اقدامات مختلفی را نیز جهت تهییج افکار عمومی در کشورهای اقصی نقاط جهان جهت اتخاذ موضع گیری‌هایی علیه ایران در دستورکار قرار داده‌اند. مساله ای که هدف نهایی آن تنگ‌تر کردنِ حلقه فشار و محاصره علیه کشورمان و وادار کردن آن به پذیرش اصول و مسائلی است که مطلوب غرب باشند. با این حال، از یک چشم انداز بنیادین، اساساً جنس و نوعِ نگاه غرب به ایران، مخدوش و غیرواقعی است. جهت فهم بهتر این مساله باید توجه داشته باشیم که این حوزه (عرصه سیاست خارجی)، حوزه‌ای از کنش‌ها و واکنش‌ها است. در واقع، اقدامات بسیاری از کشورها، نتیجه کنش‌های دیگران است. از این رو، اگر اقدامات آن‌ها را صرفاً به مثابه متغیرهایی مستقل در نظر گیریم، اساساً راه را به خطا رفته‌ایم و دچار یک اشتباه راهبردی با عنوان “خطای بنیادینِ برچسب زدن” شده‌ایم. جهت درک بهتر این مساله و ارتباط آن با روابط ایران و غرب بهتر است یک مثال را مورد توجه قرار دهیم. اکنون در جهان غرب مطالعات مختلفی به ویژه از سوی اندیشمندان حوزه سیاست خارجی انجام می‌گیرد تا سهم پیشروی‌های ناتو و تحرکات کشورهای غربی در وادار کردن روسیه جهت حمله به اوکراین مشخص شود. در واقع اینطور تصور می‌شود که اقدام روسیه در حمله به اوکراین، واکنشی به تحریکات فزاینده ناتو و آمریکا علیه روسیه بوده است. این در حالی است که این جنسِ تحلیل را در مورد ایران به نحوی گسترده و واضح، چندان شاهد نیستیم. تردیدی نیست که اگر دولت ترامپ در سال ۲۰۱۸ از توافق برجام خارج نمی‌شد و یا کارزار فشار حداکثری و وضع تحریم‌های گسترده اقتصادی علیه ایران را در دستورکار قرار نمی‌داد، وضعیت ایران نیز متفاوت بود و شرایط به نحوی پیش نمی‌رفت که اولاً سطح تنش‌ها در روابط ایران و غرب به ویژه در حوزه مسائل منطقه‌ای و هسته‌ای بالا رود و در عین حال، وضعیت اقتصادی ایران نیز به سمتی حرکت کند که موجب ایجاد برخی آشفتگی‌های داخلی و بروز نارضایتی‌ها شود و اساساً رفاه مردم تا حد زیادی تضعیف گردد. موضوعی که نتایج و پیامدهای منفی خود را در شرایط کنونی عملاً به نمایش گذاشته است. در این فضا، ایران نیز در پاسخ به رویه‌های کشورهای غربی، روند پیشرفت‌های اتمی خود را تسریع کرده که همین مساله تا حد زیادی غرب و متحدان منطقه‌ای آن را عصبانی، و دورِ باطل تنش زایی علیه ایران را تقویت کرده است. فضایی که درکلیت خود موجب ایحاد شرایط بحرانی کنونی در روابط ایران و غرب و ایجاد برخی مشکلات داخلی برای کشورمان شده است. از این منظر، غرب اساساً در مورد مسائل مرتبط با ایران، به صورت عامدانه دچار “خطای بنیادینِ برچسب زدن” می‌شود و اقدامات ایران را کنش‌هایی مستقل و عاری از هرگونه اثرپذیری از متغیرهای بیرونی در نظر می‌گیرد. مساله و رویکردی که به هیچ عنوان واقع بینانه نیست و در نوع خود صرفاً سعی در تحریف واقعیت‌ها و حقایق در رابطه با مواضع و رویکردهای حقیقیِ غرب در رابطه با ایران دارد.