پله اول انتخاب شغل

بیکاری در جامعه به سرعت در حال گسترش است . این بیکاری عوامل بسیاری از جمله نوسانات اقتصادی، عدم توزیع مناسب درآمد و امکانات، عدم جذب نیروی کار در مراکز تولیدی و صنعتی، عدم تناسب بین آهنگ رشد جمعیت و فرصتهای شغلی، ضعف قوانین و مقررات، اتخاذ برخی سیاستهای غلط و فقدان آموزشهای متناسب با نیاز بازار کار دارد. اما جالب است پای صحبت برخی از بزرگتر ها که بنشینیم میگویند کار هست اما جوانان تمایل به انجام آن ندارند. که البته با نگاهی گذرا به جامعه در می یابیم بازار ایران در بسیاری از موارد دچار ضعف است و با یک خلاقیت کوچک و پشتکار میتوان این ضعف را به یک فرصت تبدیل کرد پس چرا جوانان کشورمان مدام از بیکاری ناله میکنند و در انتخاب شغل آینده شان دچار مشکل هستند؟

بیکاری  در جامعه به سرعت در حال گسترش است . این بیکاری عوامل بسیاری از جمله نوسانات اقتصادی، عدم توزیع مناسب درآمد و امکانات، عدم جذب نیروی کار در مراکز تولیدی و صنعتی، عدم تناسب بین آهنگ رشد جمعیت و فرصتهای شغلی، ضعف قوانین و مقررات، اتخاذ برخی سیاستهای غلط و فقدان آموزشهای متناسب با نیاز بازار کار دارد. اما جالب است پای صحبت برخی از بزرگتر ها که بنشینیم میگویند کار هست اما جوانان تمایل به انجام آن ندارند. که البته با نگاهی گذرا به جامعه در می یابیم بازار ایران در بسیاری از موارد دچار ضعف است و با یک خلاقیت کوچک و پشتکار میتوان این ضعف را به یک فرصت تبدیل کرد پس چرا جوانان کشورمان مدام از بیکاری ناله میکنند و در انتخاب شغل آینده شان دچار مشکل هستند؟

عدم اعتماد به نفس و نبود آموزش های لازم برای ورود به بازار کار باعث شده است جوانان ما در یک سردر گمی در انتخاب شغل به سر ببرند. جوان امروز ما ۱۲ سال وقت گذاشته تا دیپلم بگیرد و به اجبار جامعه ۴ سال تا ده سال وقت صرف تحصیلات دانشگاهی کرده و تازه بعد از آن مجبور است به سربازی برود.  بعد از طی تمام این سالها باید شغلی انتخاب کند که در هیچ کدام از مقاطع تحصیلی راجع به آن آموزش عملی ندیده است و اگر خیلی خوش شانس باشد و مرتبط با رشته ی دانشگاهیش شغلی انتخاب کند ، تنها مجبور است به تعدادی آموزش تئوری بسنده کند و شغل را انتخاب کند دقیقا مانند انتخاب یک هندوانه در بسته و متاسفانه از این راه کمتر کسی به سر مقصد می رسد و موفق می شود. بقیه محکوم به شکست هستند و این شکست نه تنها روحیه و اعتماد به نفس کاری این فرد رادچار خدشه می کند بلکه اطرافیان نیز وی را درس عبرتی قرار میدهند برای خود و هیچگاه به ایجاد شغل فکر نمیکنند.

 طی ۱۰ سال گذشته حدود ۸ میلیون نفر به جمعیت در سن کار اضافه شده‌اند، اما در سال های مختلف دولت ها در بهترین حالت حدود یک میلیون و اندی شغل ایجاد کرده‌اند. این آمار نشان میدهد دولت در بهترین حالت ممکن توانسته ۱۶ در صد شغل ایجاد کند  و مسلما این ۱۶ درصد کفاف بیکاران جامعه را نمی دهد.  در این جریان یکی از مقصر ترین قسمت های جامعه دانشگاه ها هستند . سالانه تعداد بسیاری از جوانان کشور ما از این دانشگاه ها فارغ التحصیل می شوند اما متاسفانه به جای اینکه این فارغ التحصیلان به سمت بازار کار روانه شوند به آمار بیکاران افزوده می شود. اگر دانشگاه ، دانشگاه بود و اگر آموزشهایی که در این دانشگاه ها داده می شد درست بود جوانان با آمادگی کافی به سمت بازار کار روانه می شدند به حدی که حتی نوسانات اقتصادی را میتوانستند پیش بینی کنند و یا حداقل برای آن راه کاری بیندیشند . در حال حاضر اگر هم چنین آموزشهایی به جوانان داده شود به دلیل ندادن اعتماد به نفس طی دوران تحصیل، جوانان ما جرات راه اندازی یک کسب و کار مجزا را ندارند.

اینکه دانشگاه و مراکز آموزشی جوانان مارا آماده بازار کار نکرده اند و اینکه دولتها شرایط کاری را برای جوانان کشورمان محیا نمیکند دلایل بسیار قوی است برای عدم رضایت جامعه از اوضاع اشتغال در کشور اما نمیتواند دلیل مناسبی باشد برای لینکه یک جوان دست به هیچ کاری نزد و سر بار خانواده و جامعه باشد . فارغ از اینکه چه مدرکی داریم و چه سوابقی، شاگردی که میتوانیم بکنیم. به نطر میرسد یک گارسون رستوران برای اینکه روزی رستوران بزند تجربه ی بیشتری دارد تا یک فرد بیکار و این تجربه ضامن موفقیت او خواهد بود . پس از امروز دست به کار شویم و برای رسیدن به جایگاه و شغل مورد نظر خود پا بر روی پله اول بگذاریم شاید پله آخر را نیز به زودی دیدیم!