هیچ کس مدیر به دنیا نمی آید

فرزانه مستاجران در تقویم بین المللی ۱۶اکتبر یا همان ۲۴ مهر روز جهانی مدیر نام گرفته است. شاید خیلی از ما دوست داشته باشیم در کارهای خود یک مدیر موفق باشیم اما چرا مدیران موفق انگشت شمار هستند؟ آیا مدیریت یک ژن است که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود یا یک هنر […]

فرزانه مستاجران

در تقویم بین المللی ۱۶اکتبر یا همان ۲۴ مهر روز جهانی مدیر نام گرفته است. شاید خیلی از ما دوست داشته باشیم در کارهای خود یک مدیر موفق باشیم اما چرا مدیران موفق انگشت شمار هستند؟ آیا مدیریت یک ژن است که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود یا یک هنر اکتسابی است؟

این سوال که آیا توان و قابلیت مدیریت در انسانها یک استعداد ذاتی است یا مهارتی که از مسیر آموختن، تمرین و تکرار به دست می آید، سوالی بسیار قدیمی است که پاسخ های متعدد و متفاوتی را تا به امروز به همراه داشته است. برای پاسخ به این سوال باید مشخص کنیم تعریف ما از مدیریت چیست . هر چند برای تعریف واژه مدیریت نیز  تعابیر مختلفی بیان شده است اما میتوان گفت مدیریت چیزی نیست جز به نتیجه رساندن کاری با کاربست اصولی و حساب شده و امکانات در اختیار. حال این امکانات ممکن است پول و سرمایه، ارتباط، نیروی انسانی یا هر آنچه که به ذهنتان می رسد باشد.

در مورد ذاتی‌ یا اکتسابی‌ بودن‌ مدیریت‌ و رهبری‌ نظرهای‌ متفاوتی‌ توسط گذشتگان‌ ارائه‌ شده‌ است‌. بعضی‌ صفات‌ و توانایی‌های‌ مدیریت‌ و رهبری‌ را ذاتی‌دانسته‌ و تقدیر الهی‌ می‌دانند که‌ فردی‌ را برای‌ یک مدیر موفق ‌ خلق‌ می‌کند و برخی‌ براکتسابی‌ بودن‌ صفات‌ مدیریت‌ تکیه‌ دارند. ویژگی‌هایی‌ مانند سلامت‌ جسمی‌، شهامت‌،تحمل‌، صبر، تواضع‌، ایثار، عفو، شجاعت‌، هوش‌ بالا، فرهی‌، قوت‌ اراده‌، اعتمادبه‌نفس‌، مصمم‌ بودن‌ و امانت‌داری‌ را عامل‌ مدیریت‌ و رهبری‌ در افراد می‌دانند.

با توجه‌ به‌این‌ که‌ بسیاری‌ از صفات‌ مدیریت‌ و رهبری‌ اکتسابی‌ و بر اثر تجربه‌تکامل‌ پیدا می‌کنند و از طرف‌ دیگر افرادی‌ با هوش‌ بالا نه‌ تنها نتوانسته‌اند در دیگران‌نفوذ کنند، بلکه‌ مشکل‌ ارتباطی‌ نیز داشته‌اند و هم‌چنین‌ بسیاری‌ از افرادی‌ که‌ درمدیریت‌ نیز نبودند چنین‌ صفاتی‌ داشتند، می‌توان‌ گفت‌ مدیریت‌ و رهبری‌ صرفٹ ذاتی‌نیست‌. اگر چه‌ اعتقاد به‌ذاتی‌ بودن‌ ویژگی‌های‌ مدیریت‌ از قطعیت‌ افتاده‌ است‌،مع‌ذالک‌ هر کسی‌ نمی‌تواند بدون‌ داشتن‌ زمینه‌ها، استعدادها و قابلیت‌هایی‌ به مدیریت‌ بپردازد. داشتن‌ استعداد یادگیری‌، شناخت‌ و تطبیق‌ با محیط می‌تواندعاملی‌ برای‌ کسب‌ موفقیت‌ در مدیریت‌ به‌حساب‌ آید.اما این استعداد ها تقریبا در همه انسانها وجود دارد و این عوامل محیطی هستند که به استعدادهای درونی ما اجازه رشد و شکوفایی میدهند. پس اینکه فردی بگوید مدیریت در من وجود ندارد و یا ژنش را نداریم حرفی بیهوده است برای فرار از قبول شکستهایمان در زندگی!

شکی نیست که در انسان ها استعدادهای فراوانی به ودیعه گذاشته شده است و اغلب یک یا چند استعدد در اثر پرورش و شکوفا شدن به صورت بارزترین و آشکارترین استعدادها جلوه می کنند و بقیه استعدادها که میدانی برای ابراز وجود پیدا نکرده اند و فرصت پرورش به دست نیاورده اند به صورت ناشکفته باقی می مانند. وجود استعداد دلیل به کارگیری و بهره برداری از آن استعداد نیست. وقتی می توان از استعدادها بهره برداری کرد که در اثر یادگیری ها و تجربه ها تقویت شده باشند و به شکوفایی رسیده باشند. پس بین “استعداد” و “مهارت” یا “بهره گیری از استعداد” تفاوت زیادی وجود دارد. به زبانی دیگر، از استعداد هنری تا هنرمند شدن فاصله بسیار است. تا زمانی که استعدادها پرورش نیابند و به سطح مهارت نرسند، هیچ ارزشی ندارند. درنتیجه، نمی توان استعداد را اصل دانست. انسان های بی شماری وجود دارند که ده ها بلکه صدها استعداد، از جمله استعداد مدیر شدن، دارند ولی هرگز به مرحله مهارت و بهره برداری از آن نرسیده اند.

از گفتار بالا میتوان نتیجه گرفت اگر قرار است در هر کار موفق شویم، از مدیریت یک کارخانه بزرگ تا هنر مدیریت یک آشپزخانه دو نفره، باید مهارت های لازم برای آن را کسب کنیم  و الا هیچ کس از بدو تولد ماهر و استاد به دنیا نمی آید.