ایران ملتی که قدرتش از «حافظهی تمدنی»ست، نه انبارهای باروت
سخنرانی رئیسجمهور در سازمان ملل یادآوریِ نسبنامه یک ملت بود؛ ملتی که قدرتش از «حافظهی تمدنی» میروید، نه از انبارهای باروت.
برای دیگران همان بخواه که برای خود میخواهی؛ قاعدهای که او آن را فصل مشترک همه ادیان و سنتهای بشری دانست. این کلام، صرفاً یک استدلال اخلاقی نبود؛ به گزارش اخبار اصفهان بلکه یادآوری ریشههای تمدنی ایران بود؛ سرزمینی که قرنها آموخته است صلح، ریشه در کرامت انسانی دارد. این روایت، فقط یک حکم اخلاقی نیست؛ قاعدهی زیستِ ایرانی است؛ قاعدهای که از کتیبهها تا دیوانها امتداد یافته و کرامت انسان را، حتی در سختترین تقابلها، از یاد نبرده است.
در میانه جهانِ بیقرار، رئیسجمهور ایران به «مقاومتِ اخلاقی» اشاره میکند؛ ایستادگیای که بر سه ستون بنا شده است قانون، وجدان و یاد. قانون، تا مرزهای حق و باطل درهم نرود؛ وجدان، تا دشمنیِ عریان، ما را از انسانیت تهی نکند؛ و یاد، تا بدانیم از کجا آمدهایم و چه امانتی بر دوش داریم. این همان «قدرت از طریق صلح» است؛ صلحی که ضعف نیست، صورتِ عالیِ قدرت است. قدرتِ خودمهارگری، قدرتِ گفتوگو، قدرتِ تبدیل تهدید به فرصت.
ارجاع پزشکیان به سعدی، حافظ و مولوی در این سخن، تنها زینتِ کلام نیست؛ تذکر به ذخیرهی راهبردیِ ایران است. شعر فارسی، دیپلماسیِ کهن ماست؛ ترجمانِ عقلانیتی که به جای «حذفِ دیگری»، دیگرپذیریِ رشید را پیشنهاد میکند. این میراث، مشروعیتِ امروز ما را تغذیه میکند: دفاع دوازدهروزه، وقتی در قابِ «اتحاد مقدس» و «همنوعدوستی» تصویر میشود، از سطحِ واکنش نظامی فراتر میرود و به کنش تمدنی بدل میشود.
در برابر پروژهای که منطقه را با «زورِ برهنه» به نظمِ کاذب میخواند، رئیسجمهور ایران، چشماندازِ همسرنوشتی را پیش مینهد: امنیتِ جمعی، همکاریِ دفاعیِ واقعی، پاسداشتِ تنوع فرهنگی، سرمایهگذاری در دانشهای نو و بهرهبرداریِ عادلانه از منابع حیاتی. اینجا، صلح اسمِ رمزِ عقبنشینی نیست؛ نقشهی پیشرویِ اخلاقی است. ایران میگوید: منطقهی قوی، با همسایگانِ قوی ساخته میشود، نه با محاصرهی نان و دارو و بمبارانِ بیمارستانها.
در این روایت، «ایستادگی» همنشینِ «زیبایی» است. زیباییِ گفتوگو که گادامر از آن سخن میگوید، و ایستادگیِ کرامتمحور که شاکلهی اخلاقِ ایرانی است. ما از حافظه میآییم، نه از خشم؛ از میراثی که انسان را عزیز میدارد. به همین دلیل است که ایران، همزمان که در برابر تجاوز میایستد، دستِ همکاری به سوی صلحطلبان دراز میکند؛ شریکی پایدار که مشروعیتش را از دیوانهای شعر و میدانهای ایثار میگیرد.
پیام روشن است؛ این ایران میایستد نه بر فراز برجهای فولادین، که بر شانههای شعر و شرف؛ نه برای برتریجویی، که برای امنیتِ آبرومند؛ نه برای حذف دیگران، که برای ساختنِ آیندهای مشترک. ما اگر میایستیم، با وسوسهی بیاخلاقی میجنگیم؛ اگر میبازیم، به خودخواهی و استانداردهای دوگانه میبازیم؛ و اگر میبریم، با وفاداری به انسان میبریم.
ایرانِ امروز، ادامه همان ایرانِ دیروز است؛ کهنترین تمدن پیوستهی جهان که هر بار از میان تندبادها گذشته و قامت راست کرده است. پس بگذار جهان بداند: صلح، زبانِ مادریِ این سرزمین است و مقاومت، نحوی گریزناپذیر از بیان وجودی و تاریخی ایران است و کرامتِ انسان، موضوع همیشگیِ شرافت این سرزمین.
این ایران میایستد به نام صلح، به نام عدالت، به نام انسان.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰