وقتی قانون، زبان بازار را نمی‌فهمد

رؤسای اتحادیه‌های اصناف اصفهان گرد هم آمده بودند، نه برای تبلیغ، نه برای ژست‌های صنفی؛ آمده بودند تا بگویند چه بر سر بازار آمده وقتی مالیات، از سود جلو می‌زند.

سالن نشست، بزرگ نبود، اما کلمات سنگینی در آن رد و بدل شد. از «ضریب‌های غیرواقعی» تا «شرکای پنهان» و «بی‌اطلاعی قانونی».

رؤسای اتحادیه‌های اصناف اصفهان گرد هم آمده بودند، نه برای تبلیغ، نه برای ژست‌های صنفی؛ آمده بودند تا بگویند چه بر سر بازار آمده وقتی مالیات، از سود جلو می‌زند.

«سود نیست، اما مالیات هست»

اولین کسی که حرف زد، زنی بود با صدایی محکم و لحن دقیق: لیلا گوهریان، رئیس اتحادیه پوشاک. گفت: «ما هنوز نتوانستیم بهای تمام‌شده‌ رو درست ثبت کنیم، اما اداره مالیات، سود فرضی می‌گیره و بر اون مالیات می‌بنده.»

پشت این جمله، چیزی بیش از گلایه پنهان بود؛ اشاره‌ای به ناتوانی ساختاری در مستندسازی دقیق هزینه‌ها، و شاید بیشتر از آن، بی‌توجهی سیاست‌گذار به واقعیت‌های خط تولید.

او از فروش‌های فوق‌العاده گفت؛ از همین حراج‌هایی که مردم با شوق دنبالشان می‌گردند، اما برای فروشنده‌ها، دردسر حساب می‌شود. چون تراکنش بالا می‌رود، اداره مالیات فکر می‌کند سود هم بالا رفته. «در حالی که ما با کمترین سود می‌فروشیم. بعضی وقتا اصلاً بدون سود.»

«شما کالا داری؟ پس باید در سامانه باشی!»

رسول میرزاییان، از صنف موتورسیکلت و دوچرخه بود. چهره‌ای خسته و کمی گرفته. گفت که اعضای اتحادیه‌اش مغازه‌هایی دارند کوچک، اما چون جا ندارند، مجبورند انبار بگیرند.

مشکل؟ «کالایی که در انباره، باید ورود و خروجش در سامانه ثبت بشه. ولی کی اومد اینو به ما یاد بده؟»

مردم این صنف نه خلافکارند، نه فراری از قانون؛ فقط بلد نیستند با سیستم‌هایی که ناگهان از راه رسیده‌اند کار کنند. و نتیجه؟ جریمه، پلمب، ترس.

ضرایب کهنه برای بازار جدید

صدای اعتراض سعید حنیف‌نژاد، رئیس اتحادیه آرایشگران مردانه، هنوز در گوش نشست‌کنندگان مانده بود. «۴۵ درصد؟! واقعاً؟!» این ضریب مالیاتی، سال‌هاست که دست نخورده مانده، اما قیمت اجاره و مواد اولیه و قبض برق، روزی چند بار بالا می‌رود.

او گفت: «الان اداره مالیات شده شریک پنهان ما. از سود ما، سهم می‌گیره.» لحظه‌ای سالن سکوت کرد. جمله تلخی بود، اما انگار همه با آن هم‌صدا بودند.

«ارزش افزوده؟ ما داریم با دست کار می‌کنیم!»

درست لحظه‌ای که همه فکر می‌کردند حرف تازه‌ای باقی نمانده، حنیف‌نژاد ادامه داد: «در رسته ماساژ، ما با دست کار می‌کنیم. خدماته، نه کالا. اما از ما مالیات ارزش افزوده می‌گیرن!»

خنده‌های تلخ از گوشه و کنار شنیده شد. معلوم بود که دیگر فقط بحث بر سر عدد و رقم نیست؛ اینجا زبان قانون، با زبان بازار یکی نیست. و این دو تا وقتی همدیگر را نفهمند، رنج تولید و خدمت، چند برابر می‌شود.

«ما هنوز قانون کار رو درست نمی‌دونیم»

از گوشه سالن، مهدی قضاوی از صنایع دستی حرف زد؛ اینکه تولیدکننده‌های صنایع دستی طبق قانون از مالیات معاف‌اند، اما چون از قانون بی‌خبر بودند، سال‌ها مالیات داده‌اند.

مثل کسی که بلیت رایگان دارد، اما چون نمی‌داند، هزینه‌ کامل بلیت را پرداخت می‌کند.

قضاوی گفت: «بیشتر کارگاه‌هامون اصلاً نمی‌دونن روابط کار یعنی چی. نه قراردادی دارن، نه می‌دونن باید چی ثبت کنن. مشکل از بی‌اطلاعی ماست، اما مسؤولیتش با کیه؟»

همایش برای فهمیدن؛ نه برای نمایش

شهرام آقاجانی، از جامعه هتلداران، درباره همایش بیستم خرداد صحبت کرد. از امیدی که به آن بسته‌اند. «قرار نیست فقط تریبون باشه؛ باید آموزش واقعی باشه. چون امسال می‌خوایم اظهارنامه‌ها رو درست بنویسیم، قراردادها رو کامل کنیم.»

او گفت: «ندونستن، مسؤولیت رو از کسی نمی‌گیره. ما باید بلد باشیم. باید قانون رو یاد بگیریم. اما کی باید یاد بده؟»

و این پرسش، مثل سایه‌ای بر کل نشست افتاد.

پایان‌بندی تحلیلی

این نشست، فقط فهرستی از اعتراض‌ها نبود. روایتی بود از اینکه اقتصاد صنفی، زیر بار قانون‌هایی خم شده که یا به‌روز نیستند، یا آموزش کافی برایشان داده نشده، یا آن‌قدر کلی هستند که به دردِ واقعیت‌های روزمره نمی‌خورند.

ما با اصنافی مواجهیم که از تورم می‌ترسند، از سامانه‌ها جا مانده‌اند و از قوانین کار بی‌خبرند، اما هنوز سر پا ایستاده‌اند. اگر قرار است مالیات، ابزاری برای عدالت باشد، باید زبان بازار را بفهمد. و تا آن روز، این نشست‌ها فقط زخم را به ما نشان می‌دهند؛ درمان، هنوز در راه است.