بررسی دلایل معرفی فیلمی کمتر دیده شده به اسکار 2025 

«علت مرگ: نامعلوم»؛ علت معرفی به اسکار معلوم

انتخاب فیلم «علت مرگ: نامعلوم» به‌عنوان نماینده‌ ایران در رقابت اسکار امسال، فرصتی دوباره برای نگاه کردن به این اثر درخشان و درعین‌حال بحث‌برانگیز فراهم آورده است.

انتخاب فیلم «علت مرگ: نامعلوم» به‌عنوان نماینده‌ ایران در رقابت اسکار امسال، فرصتی دوباره برای نگاه کردن به این اثر درخشان و درعین‌حال بحث‌برانگیز فراهم آورده است.به گزارش اخبار اصفهان فیلمی که پس از سه سال توقیف، بالاخره روی پرده رفت و توانست توجه طیف وسیعی از مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کند. انتخاب این فیلم برای معرفی به آکادمی، تنها یک رویداد سینمایی نیست، بلکه نشانه‌ای است از آنکه سینمای ایران هنوز می‌تواند با تکیه بر روایت‌های انسانی و دغدغه‌های اجتماعی، حرفی جهانی برای گفتن داشته باشد.

با این حال، برای تحلیل جایگاه واقعی این اثر، باید فراتر از جنبه‌های سیاسی و حاشیه‌ای، آن را به‌عنوان یک محصول هنری بر مبنای اصول سینمایی بررسی کرد.

فیلمنامه؛ ستون فقرات اثر

«علت مرگ: نامعلوم» بیش از هر چیز بر قدرت فیلمنامه استوار است. قصه‌ ساده و در عین حال عمیق آن، در فضایی محدود ــ یک ون در جاده‌ای خشک و سوزان ــ شکل می‌گیرد. حادثه‌ی مرکزی، مرگ ناگهانی یک مسافر است که بلافاصله گروهی از شخصیت‌ها را در موقعیت تصمیم‌گیری‌های اخلاقی و انسانی قرار می‌دهد. آنچه فیلم را از بسیاری آثار اجتماعی مشابه متمایز می‌کند، همین اتکای بی‌واسطه به فیلمنامه است: داستانی که به‌جای تکیه بر جلوه‌های بصری یا تعلیق‌های ساختگی، از دل تضادها و انتخاب‌های انسانی شکل می‌گیرد.

نویسنده با طراحی موقعیتی بسته، موفق شده است چالش‌های بیرونی و درونی را هم‌زمان بیافریند. این همان جایی است که فیلمنامه به عنوان عنصر بنیادین فیلم کارکرد خود را نشان می‌دهد؛ داستانی که اگرچه در جغرافیایی خاص روایت می‌شود، اما دغدغه‌هایش جهانی‌اند: مرگ، مسئولیت، ترس، منافع فردی و اخلاق جمعی.

شخصیت‌پردازی؛ چهره‌های واقعی در دل بحران

یکی از دستاوردهای مهم فیلم، پرداخت شخصیت‌هایی است که به‌جای تیپ‌سازی، به زندگی واقعی نزدیک می‌شوند. مسافران ون هر کدام با تاریخچه‌ای ناپیدا و مسئله‌ای شخصی وارد قاب می‌شوند، اما در مواجهه با بحران، لایه‌های پنهان شخصیتشان آشکار می‌شود. این انتخاب هوشمندانه باعث می‌شود هیچ کاراکتری زائد به نظر نرسد؛ همه در بافت درام سهم دارند و در پیشبرد موقعیت محوری مؤثرند.

بازی‌ها نیز در خدمت همین واقع‌گرایی قرار گرفته‌اند. کارگردان از اغراق‌های مرسوم در سینمای اجتماعی پرهیز کرده و به بازیگرانی اجازه داده است نقش‌هایشان را «زندگی کنند» نه آنکه صرفاً ایفا نمایند. همین رویکرد، فضایی طبیعی و باورپذیر خلق کرده است که مخاطب را با موقعیت همراه می‌سازد. در نتیجه، تنش درونی شخصیت‌ها بیش از هر میزانسن یا قاب‌بندی، بار درام را به دوش می‌کشد.

قرار دادن قصه در دل جاده و بیابان، نه صرفاً یک انتخاب جغرافیایی، که تمهیدی دراماتیک است. طبیعت خشن و بی‌رحم کویر، هم‌زمان استعاره‌ای از وضعیت انسانی و اخلاقی شخصیت‌هاست. گرما، خستگی و محدودیت فضای ون، فشار روانی را بر کاراکترها و تماشاگر به‌طور هم‌زمان وارد می‌کند. فیلمبرداری با قاب‌های فشرده و نماهای طولانی، این حس گرفتگی و اضطراب را دوچندان می‌سازد. در این معنا، محیط به بخشی از شخصیت‌پردازی بدل می‌شود؛ جاده به‌مثابه کاراکتری خاموش، اما تعیین‌کننده.

پایان‌بندی؛ ضعف در دل قوت‌ها

با وجود تمام این نقاط قوت، نمی‌توان از ضعف‌های فیلم به‌ویژه در بخش پایانی چشم پوشید. فیلم تا لحظه‌ی اوج، کشش و تعلیق خود را به‌خوبی حفظ می‌کند، اما پس از آن در تله‌ی تکرار گرفتار می‌شود. صحنه‌های پایانی بیش از آنکه به جمع‌بندی دراماتیک بینجامند، دچار کشش بی‌مورد و حتی کلیشه‌ای می‌شوند. گویی نویسنده و کارگردان، پس از خلق موقعیتی درخشان، در رها کردن قصه تردید داشته‌اند و ترجیح داده‌اند چند بار بر یک مضمون تأکید کنند.

این تکرار، نه‌تنها از ضرباهنگ روایت می‌کاهد، بلکه تأثیر عاطفی نهایی فیلم را نیز کم‌رنگ می‌سازد. درحالی‌که مخاطب آماده است با یک پایان‌بندی موجز و قدرتمند سالن را ترک کند، با زنجیره‌ای از صحنه‌های اضافی مواجه می‌شود که به‌نوعی «بیش‌گویی» بدل شده است. این همان جایی است که علت مرگ: نامعلوم از سطح یک شاهکار بالقوه به اثری «بسیار خوب» اما نه بی‌نقص، نزول می‌کند.

جایگاه جهانی اثر

با وجود ضعف‌های یادشده، باید اذعان کرد که فیلم ظرفیت‌های فراوانی برای دیده شدن در سطح بین‌المللی دارد. موضوعات مطرح‌شده در آن نه‌تنها بازتاب‌دهنده‌ی مسائل جامعه‌ی ایرانی‌اند، بلکه پرسش‌هایی جهان‌شمول را پیش می‌کشند: ما در مواجهه با مرگ و بحران، چگونه عمل می‌کنیم؟ منافع فردی تا کجا بر اخلاق جمعی غلبه می‌کنند؟ و در نهایت، مسئولیت انسان در قبال دیگری چیست؟

این پرسش‌ها دقیقاً همان چیزی است که مخاطب جهانی از سینمای ایران انتظار دارد: ارائه‌ی روایتی بومی با مضمونی جهانی. به همین دلیل است که انتخاب علت مرگ: نامعلوم برای اسکار می‌تواند توجیه‌پذیر باشد، هرچند احتمال موفقیت نهایی آن بسته به رقابت‌ها و سلیقه‌ی داوران همچنان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد

«علت مرگ: نامعلوم»  فیلمی است که ارزش دیده شدن دارد؛ نه صرفاً به‌عنوان نماینده‌ی ایران در اسکار، بلکه به‌عنوان نمونه‌ای از سینمایی که هنوز به فیلمنامه و شخصیت‌پردازی به‌عنوان پایه‌های اصلی تکیه می‌کند. این اثر نشان می‌دهد که چگونه می‌توان در محدودترین فضاها، جهان‌هایی پیچیده و پرتنش خلق کرد. بااین‌حال، پایان‌بندی کش‌دار و کلیشه‌ای آن، به‌ویژه برای تماشاگر حرفه‌ای، نقطه‌ضعفی جدی است که از ضربه‌ی نهایی فیلم می‌کاهد.

با وجود این کاستی، فیلم همچنان یک دستاورد مهم برای سینمای ایران محسوب می‌شود؛ دستاوردی که اگرچه بی‌نقص نیست، اما یادآور می‌شود که سینما پیش از هر چیز بر قصه و انسان بنا شده است. شاید همین یادآوری، ارزشمندترین میراث علت مرگ: نامعلوم باشد.