«دونده»؛ تداوم نفس سینمای ایران در گذر نسلها
در روزگار شتابزدهی تصویر و رسانه، گاه نیاز داریم مکث کنیم؛ نفس بکشیم در میان فریمهایی که از گذشته میآیند و هنوز بوی صداقت، آفتاب و شنهای جنوب را میدهند.
به گزارش اخبار اصفهان اکران نسخهی مرمتشدهی فیلم «دونده» ساختهی امیر نادری در سیوهفتمین جشنوارهی بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان، فرصتی بود برای چنین مکثی. مکثی میان گذشته و اکنون، میان نسلی که با دویدنهای امیرو بزرگ شد و نسلی که تازه در مسیر شناخت سینما و معنا گام برمیدارد.
بازگرداندن فیلمی چون دونده به پرده، تنها نمایش یک اثر قدیمی نیست؛ بلکه پُل زدن میان دو جهان است: جهانی که در آن سینما ابزار کشف معنا بود، و جهانی که در آن معنا در ازدحام تصویر گم شده است. این فیلم، همچون یادگاری از دههی شصت، از دل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برخاسته است؛ همان جایی که رؤیا و واقعیت در قاب دوربین باهم یکی میشدند و کودکی نه در خیال، بلکه در تلاش و رنج تعریف میشد.
اکران فیلمهای مرمتشده در جشنواره امسال، تنها بازخوانی گذشته نیست؛ نوعی گفتوگوست.
سینمای کودک در ایران، همیشه با پرسش از رشد و حرکت معنا یافته است. و حال، وقتی نوجوانی امروزی در سالن تاریک جشنواره بر پردهای مینگرد که امیرو در آن میدود، در واقع دارد با کودک درون یک نسل دیگر روبهرو میشود. این گفتوگوی بیکلام میان فریمها و چشمانِ امروز، چیزی فراتر از نوستالژی است؛ نوعی انتقال تجربه است.
فیلمهایی چون دونده یا باشو، غریبهی کوچک، همچون کتابهاییاند که باید هر نسل دوباره آنها را بخواند. مرمت آنها یعنی زنده نگه داشتن «حافظهی سینمای ایران» و «حافظهی کودکی».
در جهانی که سرعت و سطحینگری بر همهچیز سایه انداخته، دیدن امیرو که در جستوجوی معنا و آینده میدود، یادآور این است که سینما هنوز میتواند تربیت کند، الهام ببخشد، و در سکوت خود، شعری برای تلاش انسان باشد.
امیرو، پسرکی از جنوب، با چشمانی درخشان و ارادهای سوزان، در میانهی گرمای آفتاب و بوی نفت و دریا زندگی میکند. او فقیر است، بیپناه است، اما روحش ثروتمندتر از هر شهر پرنور و خیابان آسفالتشدهای است. در سراسر فیلم، او میدود — نه فقط برای نان، نه فقط برای بقا بلکه برای درک خودش.
فیلم در یک جملهی طلایی جمع میشود: «میخواهم بدانم خودم چقدر میتوانم بدوم.»
این جمله، فریاد هر کودکی است که در جهانی نابرابر به دنبال یافتن جایگاهش میگردد. امیرو میدود تا خودش را بیابد، تا از مرزهای فقر و جغرافیا و سرنوشت بگذرد. دویدن او استعارهای از زندگی است. زندگیای که در آن تنها راه ایستادن، رفتن است.
امیر نادری در «دونده» نه فقط یک قهرمان کودک خلق میکند، بلکه روح انسانِ ایرانیِ معاصر را تصویر میسازد: انسانی که از دل رنج برمیخیزد، از میان باد و خاک عبور میکند و در نهایت با ارادهی خود، معنا میسازد.
دوربین او شاعرانه است اما بیادعا، مستندگونه اما آکنده از حس. صدای نفسهای امیرو، تکرار گامهایش بر خاک، بوق کشتیها و نور درخشان خورشید همه به سمفونیِ تلاش و امید بدل میشوند.
در جشنوارهی امسال، تماشای این اثر برای بسیاری از نوجوانان، نخستین دیدارشان با امیر نادری بود و برای بزرگترها، بازگشت به خاطرهای که هنوز زنده است.
این بازپخش، نشان داد که آثار ماندگار نه پیر میشوند، نه کهنه؛ بلکه هر بار که دیده میشوند، معنای تازهای میآفرینند. سینمای کودک در ایران همیشه از دل رنج و خیال زاده شده است، و «دونده» یکی از خالصترین روایتهای آن است: روایتی از تلاش، امید، و ایمان به حرکت.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰