ثمینه باغچهبان دختری که همیشه بهار داشت
درختی که ریشههایش در خاک مهر و دانایی فرو رفته باشد، ثمرش جز روشنی و شکوفه نخواهد بود. خاندان باغچهبان، چنین درختی است در تاریخ فرهنگ و آموزش ایران. جبار باغچهبان، آن باغبان روشنبین، بذر نخستین کودکستانها و مدرسه ناشنوایان را در خاک این سرزمین کاشت. و از دل همان باغچه، دختری سر برآورد که نامش «ثمینه» بود؛ دختری که تمام عمرش دوید، اما نه برای خویش، که برای کودکان، برای واژهها، برای قصههایی که چراغی در دلهای کوچک روشن میکنند.

baghcheban
به گزارش اخبار اصفهان ثمینه باغچهبان در سال ۱۳۰۶ در تبریز، در همان کودکستانی که پدر بنا نهاده بود، چشم به جهان گشود. گویی سرنوشت از آغاز او را در آغوش کودکان نهاده بود؛ کودکی که کودکیاش را میان بازیها، ترانهها و قصههای کودکستان گذراند. او نهتنها شاهد نخستین جرقههای جنبش آموزش نوین کودک در ایران بود، بلکه بهتدریج، خود به زبانهای از همان آتش بدل شد.
تحصیلات ثمینه در دانشسرای عالی و سپس در دانشگاه کلمبیا، او را با دانش روزِ آموزش کودکان و بهویژه ناشنوایان پیوند داد. اما آنچه او را متمایز ساخت، نه صرفاً دانش، که «دلبستگی» بود؛ دلبستگی به کودک، به زبان، به قصه. او به ایران بازگشت تا همان راهی را که پدر گشوده بود، ادامه دهد؛ راهی که پر از سنگلاخ بود اما در دلش همیشه گلهای وحشی امید میرویید.
خانوادهای که فرهنگ را نفس کشید
در تاریخ ما، کمتر خانوادهای چنین یکپارچه در خدمت ادبیات و آموزش کودک بودهاند. جبار باغچهبان پدر، همسرش صدیقه و دخترشان ثمینه، هر یک قطعهای از پازلی بودند که تصویر روشن فرهنگ کودک در ایران را کامل میکردند. این خانواده نهفقط نهادهای آموزشی آفریدند، که «روح کودکی» را در متن جامعه جاری کردند. باغچهبانِ پدر بذر را کاشت، و ثمینه باغچهبان، با قلم و اندیشه و عشق، آن را به بار نشاند.
ثمینه و آثارش؛ قصههایی که دست کودک را گرفتند
ثمینه باغچهبان نویسندهای بود که قصههایش تنها برای خوانده شدن نبودند، بلکه برای «زیستن» نوشته شده بودند. آثاری چون پل چوبی، نوروزها و بادبادکها، جمجمک برگ خزون و آفتاب مهتاب چه رنگه، در ظاهر قصههای سادهای برای کودکاناند، اما در باطن، جادههاییاند برای پرورش تخیل، برای شناخت زیبایی، برای همدلی.
او با واژههایش کودکان را به پرواز دعوت میکرد؛ پروازی نه به ناکجا، که به دل خودشان. در جمجمک برگ خزون، آوای لالایی مادرانه را به کتاب آورد، در نوروزها و بادبادکها شادی جمعی و آیینی را با کودک شریک شد، و در روشنگر تاریکیها، زندگی پدرش را روایت کرد تا چراغی بر تاریکیهای ناآگاهی باشد.
این آثار نشان دادند که ادبیات کودک فقط قصهای برای وقتگذرانی نیست؛ بلکه پلی است میان کودک و جهان، میان خیال و واقعیت، میان دل کوچک او و دغدغههای بزرگ انسان.
ادبیات کودک؛ معجزهای در تربیت
ادبیات کودک، همچون آینهای جادویی است. کودک وقتی قصه میخواند، خود را در آیینه میبیند؛ اما نه فقط خود را، بلکه «دیگری» را نیز. این همان لحظهای است که تخیل به همدلی بدل میشود. ادبیات کودک، زبان تفاوتهاست؛ زبان صلح است؛ زبان روییدن است.
کتابهای ثمینه باغچهبان، بهویژه برای کودکان ناشنوا، پنجرهای گشودند تا بدانند «بیصدایی» به معنای بیجهانی نیست. کلمات او با دستان اشاره، با نگاه، با تصویر و با رنگها زنده میشدند. کودک میآموخت که اگر نشنود، میتواند بخواند؛ اگر صدایش ضعیف باشد، هنوز هم میتواند قصهاش را روایت کند. این آموزه، تنها تربیت یک کودک نیست، تربیت یک جامعه است: جامعهای که تفاوت را نه نقص، بلکه رنگی تازه در نقاشی زندگی بداند.
ثمینه؛ دختری که دوید و باز هم دوید
تمام زندگی ثمینه باغچهبان، دویدن بود؛ دویدنی نه از سر خستگی، که از سر شوق. او از کلاسهای درس تا تالارهای کنفرانس، از کودکستانها تا کتابها، پیوسته در حرکت بود. حرکت او، همچون وزش بادی در میان شاخ و برگهای ادبیات کودک، بذرها را تکان داد و کاشت، تا نسلهای پس از او نیز از سایه و میوهاش بهرهمند شوند.
در شهریور ۱۴۰۴، این دویدن پایان گرفت؛ اما مگر میتوان گفت قصهای که بارها خوانده میشود، تمام شده است؟ آثار ثمینه هنوز در قفسهها، در دل مادرانی که برای فرزندانشان میخوانند، در ذهن کودکانی که با تخیل خود پرواز میکنند، زنده است.
خانواده باغچهبان، شجرهای بودند که درخت فرهنگ کودک را در ایران کاشتند و پروراندند. ثمینه باغچهبان، با قلمش، با نگاه شاعرانهاش و با باور راسخش به کودکی، نشان داد که ادبیات کودک و نوجوان تنها شاخهای کوچک در ادبیات نیست؛ بلکه ریشهایست در جان تربیت.
امروز، هر قصهای که برای کودکی خوانده میشود، هر لالایی که مادران نجوا میکنند، و هر کتابی که دست کوچک کودکی را به جهان تخیل میسپارد، پژواکی از صدای ثمینه است. او باغچهای از کلمات کاشت؛ باغچهای که هرگز خزان نخواهد دید.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰